16 آذر امسال برای دانشگاه علامه از حساسیت خاصی برخوردار بود . دکتر حسن عباسی در بزرگ ترین دانشگاه علوم انسانی غربی باید می آمد و بر علیه این علوم سخنرانی می کرد و این یعنی تنش ، یعنی درگیری پس نباید انتظار داشت که مراسمی بدون جدل داشت . پس از لحظه شماری های بچه ها بالاخره 16 آذر دانشگاه هم رسید ، دانشکده علوم اجتماعی از شلوغ ترین روزهای خود راسپری می کرد ، حضور گسترده حراست بدجور فضا را در پیش چشم بچه ها امنیتی کرده بود . استاد قرار بود که ساعت 12.30 بیاد اما از آنجا که یکی از ارکان شهرت بدقولی است  با یک ساعت تاخیر وارد شد. با تلاوت قرآن و سرود ملی جلسه شکل رسمی خود را گرفت . با دعوت مجری دکتر عباسی به انتظارها پایان داد و در پس میکروفن قرار گرفت و هر چه فریاد داشت بر سر همه از سیاسی گرفته تا علمی زد . حضار  نسبت به بحث ابراز علاقه می کردند تا این که نوبت به پرسش و پاسخ رسید که این خود شروع قصه ی رزمی و حماسی جدید بود . ابتدا نفر اول ادعا کرد که دکتر به اساتید توهین کرده است اما عباسی با این فریاد که من موضوعی را مطرح کردم و به اساتیدت بگو بیایند جواب بدهند ندای حل من مبارز سر داد . با ورود نفر دوم بحث سیاسی شد و این هیجان جلسه را به اوج رساند و دکتر عباسی با گفتن این موضوع که یکی دیگه لباسشو میپوشه من باید با عینک ریبون و تیشرت تبلیغ دینش رو بکنم با زبان کنایه ای خیلی ها را زیر سوال برد . جلسه رو به اتمام بود و وقت رو به پایان ،در نتیجه استاد سخنرانی را تمام کرد و آماده بیرون رفتن شد که در دم در با انبوه جمعیت که هر کس با قصدی گرد او جمع شده بود مواجه شد . وضعیت خطر ناکی بود ، عده ای که بقول عباسی دردشان آمده بود غضبناک دم در بودند اما قضیه با هوشیاری دوستان حل شد و دکتر حسن عباسی باسلامت کامل از این هفت خان سخت عبور کرد .