عجیبستانی است در نوع خود،اسم تفضیل است بر وزن فعلی و ریشه کلمه از دنی است؛یعنی خیلی پست ،بیش از حد تصور تا جایی که رسول خاتم (ص) آنرا سجن(زندان) مؤمن می خواند و مولای متقیان آن را سرای آرزو و یا  عروسی که هر شب در هجله ای است؛ ابا عبدالله هم به او خطاب یا دهر اف لک من خلیل می کند. دنیا محل گذر است و گذر از عبور از خط زمان معنی پیدا می کند و زمان هم در دنیا جریان دارد و نمونه بارز آن هم تغییر فصل هاست اما در محل قرار که زمان جایگاهی ندارد و دلیل شناختش  هم ثبوت همه چیز است حتی خود تو ،پس اینجا مکان قرار نیست بلکه مکان فرار است چون همه جیز پیوسته نغییر می کند .اگر اینجا مکان قرار نیست پس چرا این بنی عقل حسابگر کنونی یک چرتکه نمی اندازند تا همه چیز به دستشان بیاید ،مگر آدمی چقدر می تواند قرق در شهوت شود که اینچنین همه چیز را فراموش کند تا جایی که گونه ای در این دنیا زیست کند که گویا هرگز قصد سفر ندارد.مصداق بارز جهل مرکب در اینجاست ،آنها فکر می کنند که عاقل مردی هستند از دیار اولوالباب اما در بند جهل مرکب گرفتار آمده اند وگر نه دنیا را بهشت خود نمی دانستند.این باعث حیرت است .یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ . اما هیرت آور تر از هر چیز کسانی هستند که چنان این پیر جوان نما را هفت طلاقه می کنند و بانگ یا دهر اف لک من خلیل سر می دهند که بانگ رحیلشان در دل ای زمان گذرا هر صبح به گوش می رسد . صبح ها در لب پنجره گوش کن ،نجوای الرحیل را در صدای نسیم با گوش جان می توانی بشنوی.زمان همه چیز را تغییر می دهد اما این مردان چنان از عمق قلوب خود صدای آزاد شدن را فریاد کشیده اند که زمان هرگز نمی تواند آنرا تغییر دهد.هر روز هستند کسانی که این بانگ را می شنوند و بغچه سفر را می بندند تا  از این دیار مردگان به زندگی جاوید برسند . الرحیل ثمره خون است و این خون است که هرگز در دریچه زمان گم نمی شود و تغییر نمی کند مخصوصا اگر ثارالله باشد .