دقایقی از شروع مراسم گذشته بود که وارد سالن شدم،ازمیان انبوه جمعیت که مشتاقانه در حال تماشای مراسم بودندبسختی جایی برای نشستن پیدا کردم و قلم از غلاف خارج کرده وبا یاد نام خدا شروع کردم به نوشتن بر جبین  کاغذکردم.به محض شروع آقای طالب زاده به عنوان اولین سخنران مراسم شروع به صحبت کرد،همه سرتاپا گوش شده بودند و همه گوشها معطوف به صدای  چهره هنری مورد علاقشان:عمارانعکاس خط مستقیم(انقلاب اسلامی) است؛عقبه جشنواره عمارنخبگان انقلاب اسلامی هستند،که خیلی وقتها در صحنه هم دیده نمی شوند.استاد طالب زاده زیاد به افاضه فیض نپرداختند و پس از بیان چند جمله کلیدی تریبون را به مجری واگذار کردند.افتتاحیه قرار بود نیم ساعت دیگر بر روی آنتن برود،پس باید به گونه ای حضار مشتاق ایستاده در سالن را در این فاصله سرگرم می کردند به همین دلیل به سراغ بخش تقدیر از آثار برگزیده در زمینه های گوناگون پوستر،نماهنگ،نمایشنامه و تیزر رفتند،البته بر خلاف رسم مالوف که تقدیر را در اختتامیه انجام می دهند .از نقاط عطف مراسم حضور خانواده های شهدا بود که با وجودشان مجلس را منور به نور الهی کرده  بودند . تقدیر ها درست در ساعت 20 پایان یافت وبرنامه بصورت زنده شروع به پخش شد.مجری مجددا اما بگونه ای زیرکانه مراسم را برای بار دوم آغاز کرد و به همه حضار خوشآمد گفت. برنامه ها اصلی  از همین زمان شروع می شد ،یعنی اینبار تجلیلی متفاوت از دو چهره متفاوت آن هم با تجلیل کنندگانی متفاوت.تجلیل اول با پخش کلیپی از سید مسعود شجاعی آغاز شد . مراسم به خوبی در حال اجرا بود اما صحبتهای انتهای سالن که طبق سنت دیرینه ما ایرانی ها پای ثابت تمام مجالس است گوش را آزار می داد.جشنواره در این تجلیل حرکتی زیبا و ساختار شکن انجام داده بود ،بجای دعوت از چهره های شاخص از والدین آقای شجاعی و از همه مهمتر از ننه سکینه دعوت به عمل آورده بود،پیرزنی که در طول هشت سال دفاع مقدس برای رزمندگان نان می پخت . پیام ننه سکینه برای آمریکا هم از حاشیه های زیبا بود:اگر آمریکا غلتی کند مردم ایران از زن و مرد دوباره همانطوری جوابشان را خواهند داد .آقای شجاعی لوح تقدیر خود را از دستان پینه بسته ننه سکینه گرفت و با تشویق علاقه مندان از سکو پایین آمد.با پایان تجلیل آقای شجاعی کاریکاتوریست خوب کشورمان نوبت به کسی رسید که اشک و لبخند هر ایرانی را با فیلم هایش در هم آمیخته بود؛یعنی آقای مسعود ده نمکی.هدیه آقای ده نمکی با باقی هدایا فرق می کرد که البته این تفاوت مربوط می شد به هدیه دهنده آن . برای تجلیل از آقای ده نمکی از ننه عصمت دعوت شد تا به بالای سکو برود،حضار به احترام پیرزنی که چیزی نزدیک به بیست و پنج سال با دستان خود برای رزمندگان دفاع مقدس و سپاه دستکش دوخته بود ایستادند.ننه عصمت این بار  عنوان آخرین دستکش خود را برای مردی ساخته بود که دوربین فیلمبرداریش چیزی کم از اسلحه شهدا نداشت.شور و شوق خاصی در سالن حاکم بود و آقای ده نمکی محبت خود را با  بوسه ای بر چادر پیرزنی که آخرین آرزویش دیدار رهبر انقلاب بود نشان داد و با چشمانی اشک آلود در پشت تریبون قرار گرفت:تجربه من در این چند سال این است،باید بین عزتی که مردم می دهند و عزتی که خدا می دهد یکی را انتخاب کرد...پایان- درکوی نیک نامی ماراگذر نباشد گرتو نمی پسندی تغییر ده قضا را