بحث درباره مبانی و پشتوانه‌های دینی ولایت‌فقیه یکی از ریشه‌دارترین مباحث رایج در کشور است، اما با این حال ولایت فقیه به‌عنوان یک پدیده عینی در جامعه ایران با سابقه‌ای سی‌وهفت ساله همواره از چشم نظریه‌پردازان مغفول واقع شده است. آقای دکتر علیرضا شجاعی زند، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس صبح دیروز در دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام) در نشست «رهبری در دوره استقرار؛ رهبری در دوره تثبیت» به تحلیل ولایت فقیه نه به‌عنوان یک امر ذهنی بلکه به‌عنوان امری عینی در جامعه با عینک جامعه‌شناسی سیاسی پرداخت.

دانشگاه‌های ما از ولایت فقیه غافل‌اند
دکتر شجاعی‌زند در ابتدا با آسیب‌شناسی از جامعه علوم انسانی کشور بیان داشت که دانشگاه‌های ما همواره دچار نوعی عقب‌افتادگی نسبت به مسائل و موضوعات اطراف خودشان هستند و با موضعی طلبکارانه همواره با برچسب‌هایی مثل ژورنالیستی بودن و یا عوام‌فریبانه بودن به این غفلت خود مهر تأیید می‌زنند تا این‌که دانشگاه‌های غرب با بررسی این مسائل پکیجی آماده برای ترجمه در اختیار آنها قرار دهد. یکی از مسائلی که از نظر شجاعی زند گرفتار این غفلت شده مسأله ولایت فقیه است. او در ادامه افزود: غفلت از این مسأله مهم برای معاندین و مخالفین رهبری امری قابل فهم است اما غفلت نیروهای انقلابی از این موضوع جای سؤال دارد. نمی‌دانم آیا ما منتظریم تا یک شوک عظیم یعنی رحلت رهبری اتفاق بیافتد و بعد به جای تحلیل حال به تحلیل تاریخ بپردازیم؟
عنصر اساسی در هر رهبری، تدبیر است
شجاعی‌زند با نگاه تاریخی پنج صفت مطلوب برای رهبری را استخراج کرد. او ابتدا با گذاری به رهبر مطلوب از منظر افلاطون و فارابی بیان کرد که نوعی همراهی بین صفات مطلوب حاکم از نظر دین و فلسفه وجود دارد، چراکه افلاطون و بسیاری از فلاسفه صفات مطلوب حاکم را شجاعت، حکمت و عدالت می‌دانند و این صفات در دین با بیانی دیگر در قالب تقوا، علم و عدالت تکرار می‌شود. البته او اضافه کرد که این به معنی تقلید دین از فلسفه نیست. او «تدبیر» را به‌عنوان مهم‌ترین شاخصه رهبری مطرح کرده و گفت: صفات قبلی در هر مجتهدی ممکن است یاد شود اما آن صفتی که بسیار شاخص است و مقایسه رهبران متعلق به یک نحله از طریق آن انجام می‌شود تدبیر است. ذات رهبری تدبیر است. تدبیر یعنی این‌که با تغییر شرایط از وضعیتی به وضعیت دیگر رهبر بتواند مبتنی بر مبانی دینی خود تصمیمات جدید بگیرد. رهبری، امری به‌شدت موقعیتی است و باید با توجه به اقتضائات روز اعمال شود.

عده‌ای سعی دارند رهبری را در حضرت امام (ره)  هضم کنند
صفت دیگری که شجاعی زند برای رهبری حکومت بیان کرد «اختیار» است؛ اینکه او مقلد رهبر قبلی نیست و نباید تدابیر رهبر قبلی را به او تحمیل کرد. او در توضیح این ویژگی بیان کرد که مثلاً رهبر انقلاب ممکن است که در انتخابات خود از تجربه‌های حضرت امام (ره) استفاده کند اما باید بدانیم که مقلد نیست و در انتخاب تدبیر جدید اختیار دارد. اکثر مراجع به این موضوع رأی می‌دهند که باید از مرجع زنده تقلید کرد و این تازه در مسائل فردی است، در مسائل اجتماعی که همواره از تلاطم بیشتر برخوردار هستند ما نیاز به رهبر حی و زنده داریم. رهبر زنده به معنی رهبر مختار در تدبیر است.
شجاعی‌زند با رد کردن انگاره انقطاع بین حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب گفت: آنها در مبانی و اهداف مشترک هستند، عده‌ای سعی دارند رهبری را در حضرت امام (ره) هضم کنند به‌گونه‌ای که رهبری هم همان تصمیماتی را بگیرد که امام (ره) در آن برهه گرفته بود. برای مثال می‌گویند امام (ره) با فلانی چطور برخورد کرد، رهبری هم باید همان‌گونه برخورد کند. در این صورت شما قدرت تصمیم‌گیری را از رهبری گرفته‌اید. با این وصف ما رهبر می‌خواهیم برای چه؟ بزرگداشت حضرت امام (ره)  نباید به معنای شانه خالی کردن از زیر دستورات رهبری باشد. عده‌ای رهبر خوب را رهبر مرده می‌دانند، رهبری که می‌توان از بین دستوراتش انتخاب کرد و اگر نشد می‌توان از زیر آنها شانه خالی کرد.
رهبری را به گذشته تقلیل ندهید
او درباره این موضوع توضیح می‌دهد که عده‌ای بین امام (ره)   و شیخ فضل‌الله و میرزای نائینی مقایسه می‌کنند درحالی‌که شرایط این‌ها اصلاً یکی نبوده و امکانات و تجاربی که از گذشته به حضرت امام (ره) رسیده باعث شد ایشان امکان بیشتری برای پیشبرد اهداف خود داشته باشند. این وضعیت برای رهبری هم صادق است. رهبری در مقابل خود تجربه تاریخی بیشتری نسبت به امام (ره) دارند و همچنین امکانات بیشتری.
رهبر یا کاریزماست و یا اصلاً رهبر نیست
ویژگی مهمی که شجاعی زند برای رهبری بیان کرد «کاریزما بودن» است. از نظر او اکثر رهبران مذهبی کاریزما هستند اما کسی به صرف داشتن صفات یادشده کاریزما نمی‌شود. مردم باید این صفات را در رهبری تشخیص داده و با اذعان به مطلوبیت آنها کاریزمای رهبری را تشکیل دهند. از نظر شجاعی‌زند ایجاد کاریزما در رهبر یک پروژه نیست بلکه یک پروسه است و این صفت را نمی‌توانیم بسازیم بلکه ساخته می‌شود. ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی در یک تقسیم‌بندی، رهبری را به سه نوع «سنتی» (که از طریق وراثت انتقال داده می‌شود)، «کاریزماتیک» و «قانونی» تقسیم کرده است. دکتر شجاعی‌زند با نقدی بر وبر بیان کرد: رهبری قانونی نوعی مدیر و کارمندی را شکل می‌دهد که اصلاً رهبری به حساب نمی‌آید، رهبری سنتی هم به علت تمرکزش بر وراثت از نظر دینی باز رهبری محسوب نمی‌شود اما آن چیزی که مد نظر ماست رهبری از جنس کاریزماتیک است. رهبر یا کاریزماست و یا اصلاً رهبر نیست. از نظر وبر رهبری کاریزماتیک، تنها استعداد شکل‌گیری در بحران و جوامع ماقبل مدرن را دارد و در آن کاریزما به شخص تعلق می‌گیرد نه به منصب؛ به همین دلیل امکان انتقال به شخص دیگری را ندارد.
شجاعی زند در این باره اضافه کرد که تجربه زیسته ایران با امام  (ره) و آقا دو عنصر از نظریه وبر را تأیید و دو عنصر را رد می‌کند. او اضافه کرد: این پدیده که رهبری کاریزما در دوره التهاب به وجود می‌آید با امام (ره) تأیید شد اما این‌که این پدیده امکان ایجاد در عصر مدرن را ندارد با انقلاب اسلامی رد شد. عنصر مردود دیگر در نظریه وبر عدم انتقال کاریزماست.
برای توضیح این موضوع او ابتدا نگاهی به اعتبار جایگاه رهبری در زمان امام (ره) و آیت‌الله خامنه‌ای انداخت و گفت: در زمان امام ما ابتدا شاهد این بودیم که حضرت امام (ره)به جایگاه رهبری اعتبار داد، چراکه اصلاً ما ولایت فقیه را به صورت عینی با امام (ره) تجربه کرده بودیم. این اعتباربخشی در حدی بود که عده‌ای گمان می‌کردند بعد از امام (ره) کسی نمی‌تواند جایگاه ایشان را پر کند اما پس از رحلت امام (ره) این شرایط برعکس شد، یعنی ما شاهد بودیم که آیت‌الله خامنه‌ای ابتدا اعتبار خود را از این مقام می‌گرفتند. این شرایطی بود که زیاد دوام نداشت و با گذشت چند سال دیدیم که نه‌تنها آیت‌الله خامنه‌ای اعتبارشان را   از جایگاه رهبری نمی‌گیرند بلکه ایشان هستند که جایگاه مقام را ارتقا داده و پس از دریافت قانونی آن توانستند کاریزمای لازم برای ادامه رهبری را  کسب کنند. او جوهره کاریزما در فرهنگ دینی را در فضائل انسانی دانست که منجر به تسلط بر قلوب می‌شود؛ بنابراین تسلط بر احساسات زودگذر مردم نوعی کاریزمای کاذب است که حقیقی نیست.
خط امامی شدن راهی برای فرار از ولایت فقیه
در پایان، شجاعی زند نتیجه‌گیری کرد که در گذشته خط امامی به کسانی می‌گفتند که خود را محو در امام (ره) می‌دیدند  اما امروز درحالی‌که دال مرکزی گفتمان امام (ره) بحث ولایت فقیه است خط امامی شدن به سنگری برای تبدیل به ضدیت با ولایت فقیه تبدیل شده است، او در انتها یادآور شد که زنده کردن یاد امام (ره)  امر مقدسی است که نباید به این امور آلوده شود.