انقلاب را زاغه نشینان انجام دادند و زاغه نشینان هم پای آن می مانند

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

راهیان عشق

تو را ای خاک پاک چه شده است که چنین جاذبه ای پیدا نموده ای که دل مردمانی را از این همه سرزمین های زیبای شمال و غرب و شرق بر گرفته و به درون خاک های لم یزرع خود می کشانی . به راستی که چه چیز به تو این جاذبه را داده . مگر نه این این که نظیر این خاک در جهان بسیار است بلکه بهتر .کدام بنده پاک در خاک تو به معراج رفته و یا کدام عارف در خاک تو واصل شده است که چنین فضیلتی را یافته ای .  آیا جواب این سوال چیزی چز خون نیست . خون بنده که در راه محبوب بر هر جا بریزد آنجا محل عروج و نزول افلاکیان است . کربلا اولین مصداق این سخن است و بیابان های طلاعیه و فکه مهر تایید ان . و چگونه این چنین نباشد که روزی یاران خمینی با ریختن خون خود این اصلی ترین عامل پیوند روح اسمانیشان با این تن زمینی از صدره المنتهی شلمچه و جزابه گذشتند و بال جبرائیل عقل را سوزاندند و به  قاب قوسین رسیدند . در این کربلای ثانی خون هزاران حبیب و زهیر ریخته شد تا بلکه نقطه ننگی که کوفیان با بیوفایی خود بر پیشانی خلایق گذاشتند محو شود . حالا تو خود بگو خاکی که در آن خون خدا بریزد چگونه به میقاتی این چنین تبدیل نمی شود . اما این خاک را چه در روز نخست بخشیده بودند که چنین لیاقتی یافته که  رازدار کل تاریخ باشد . امسال هم طبق رسم عشاق جماعتی اهل دل ندای الرحیل نسیم صبا را شنیده اند و توشه برگرفته تا پا در این سفر آسمانی گذارند شاید با گریه و زاری بتوانند اندکی از آن سر که شهدا در دل خاک به امانت سپرده اند  اگاه شوند اما  افسوس که این خاک را با شهید سری است که گر سرش برود فاش آن نخواهد کرد. ولی تو ناراحت نباش ، کدام قفل است با گریه باز نشود که گریه حیات قلب هاست و آن قتیل العبرات کشته شد تا ما بگرییم و بدینوسیله خدا را به قلب هایمان بخوانیم . پس تو هم هر چه سریع تر راهی شو تا وقت در جهان خاکی هست ، از آن خاک آسمانی بهره ای ببری. وعده ی  الله با عشاقش جای جز قتلگاه نیست که خود این گفت و چه زیبا گفت : هرکس مرا بخواهد می یابد و هرکس مرا بیابد دوستم می دارد و هر کس دوستم دارد عاشقم می شود و هر کس عاشقم شود عاشقش می شوم و هر کس عاشقش شوم او را می کشم و هر که را بکشم خود خون بهای او هستم . حالا چگونه می خواهی که میقات عشاق جایی به غیر از قتلگاه باشند که گردن ها را باریک افریدند تا در آنجا راحت از تن جدا شوند .یاران خمینی پس یاران کربلایی حضرت عشق این را بهتر از هر عارف و زاهدی یافتند آنچه که ما اینجا می خوانیم و می شنویم بسیجیان خمینی همه را چشیده اند . پس دیگر این همه بهانه برای چه که در صحرای محشر پایم لنگ بود و قسمت نشد مورد قبول نیست . وعده ما کربلای دلها ،راهیان نور .لبیک یا حسین.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

22 بهمن

 

انقلاب ما انفجار نوری بود که شعاع آن پرده های ظلم و جور و جهل را در تمام ادوار تاریخ حال و آینده شکست . حتی اکنون هم با گذشت 36 سال از ان با همان قدرت ایمان خود پشت شیطان زمانه را به لرزه در می آورد . کسانی که بالا امدن چندبرآمدگی متن وجبی پوشش زنها و گران شدن مرغ و تخم را نشانه خاموشی این نور حق می دانند ، بیایند و ببینند که امروز الله اکبر های این جوانان چه به روز شیطان و لشکریانش آورده . اخر چگونه رنگ خاموشی می گیرد اندیشه ای که ریشه اش در توحید است و بر خدای افلاک نظر دارد . برخی در این بین می گویند که مگر  الله اکبر و مرگ بر آمریکای این روز چه ثمری دارد در حالی که اکنون آمریکا بر اریکه قدرت سوار است ؟ این امر برای کسانی که دل خود را در این عالم فانی کشته اند و جایگاه اصلی خود را فراموش کرده اند قابل درک نیست اثرات این چنین روزهایی . اما کسانی که هنوز تاثیر عالم ملکوت را بر ملک انکار نکرده اند و به شریفه یدالله فوق ایدیهم ایمان قلبی آورده اند می دانند که هر شعارشان تا افلاک بالا می رود و پایه های سست این خانه عنکبوت را می لرزاند و هر تکبیر و ذکرشان پرده های جهل این شیطان بزگ را می درد . قدرت فریبنده غرب بر سه عنصر جهل و ترس فریب استوار است . جهل برای پوشاندن تناقضات درونی بسیارش و ترس برای ایجاد یک توهم قدرت بی نهایت و فریب از طریق ظاهری زیبا برای پیوستن دیگران به خود . 22 بهمن روزیست که خمینی کبیر با سلاح خون و ایمان همه این پرده ها را از بین برد . نتنها امسال و نتنها سال های دیگر این چراغ عالم گیر خاموش نمی شود چرا که بنیاد خود را بر فترت  انسان پایه ریزی کرده است . چگونه کربلا از یاد می رود . چگونه چیزی که با خون خدا گره می خورد خاموش می شود . امروز که با دوستان صحبت می کردم می گفتم که اگر امروز سید شهیدان اهل قلم زنده بود و این بیعت دیگرباره مردم با امام  را می دید آن را بعثت دگر باره این بشر هبوت کرده می دانست . امروز همه از پیر و جوان تا زن و مرد با هر اعتقادی آمده بودند تا همانطوری که امام گفت همه فریاد هایشان را بر سر آمریکا بزنند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

گذر

گذر از کرمانشاه به تهران گویی که گذر از تاریخ است ، گذر از عهد هخامنش تا عهد خمینی . اولین جایی که با آن رو به رو می شوی بیستون است . بیستون برشی از تاریخ است که در میان دشت های وسیع و کوه های سر به فلک افراشته از دست دیو فنا تا به اکنون جان به در برده است . شهری کوچک که کتیبه ای از مردمانی که اکنون در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده اند آن را در زیر این چرخ هزار رنگ جهانی کرده است . آن مردمان  کتیبه ای  در کوه این مظهر جلال خدا نگاشته اند تا شاید بتوانند نام خود  را از مسیر زمان عبور دهند اما تلاش انها در برابر زمان این حلال قوی فایده ای نداشت و امروزه تنها به منبع درآمد و سرگرمی تبدیل شده است. از بیستون تا کنگاور زمین در محاصره کوه ها واقع شده است . کوه ها همچون سپاهی قدر قدرت صدای زمین را در هنجره بریده است . این مسیر پر فراز شهر های فراوانی را در دل خود جای داده است . شهر هایی که هر کدام بیشه شیر مردانی بوده که نامشان زینت دهنده ی صفحات تاریخ این مرز و بوم است . یکی از این شهر ها اسد آباد است. اسد آباد شهریست است که  در ارتفاعات زاگرس خود می نمایاند . در ابتدای  شهر تابلویی می بینید که ورود شما را به دیار سید جمال الدین اسدآبادی خوشامد می گوید . شهر تمام زمستان  در میان برف خفته است . برای رسیدن به همدان باید از اسدآباد و گردنه آن عبور کرد . گردنه ای که روزی مانع عبور سپاه سلطان محمد خوارزمشاه شد امروزه چنان در برابر تکلونوژی بشر جدید سر تعظیم و تسلیم فرود آورده که گویی وجود ندارد. به راستی اگر امروز آن سلطان گردن فراز از قبر بلند می شد و این ها را می دید چه می اندیشید . جاده ای وسیع سینه کوه را مجروح ساخته و آن را از پای در آورده است . حتی برف هم دیگر نمی تواند مانع عبور این چهارپایان آهنی شود . ماشین ها چنان در سرابالایی کوه از هم سبقت می گیرند که گویی به کوه دهنکجی می کنند .واعجبا به این روزگار کوهی که در همه جا نشان استقامت است این جا ببین چگونه پا به فرار گذاشته است . اسلام که یک روز در یک شبه جزیره دور افتاده پا گرفت امروزه آثارش حتی کوه های بلند کشورمان را هم فرا گرفته است ، مساجد در همه جای گردنه بر پا شده اند.

با اتمام گردنه زمین به وضع سابقش باز می گردد اما با این تفاوت که دیگر از آن کوههای سربرافراشته خبری نیست . انگار که کوه با مشاهده تسلیم شدن اسد آباد ترسیده و به دل زمین فرو رفته اند . بعد از اسدآباد ،همدان قرار دارد. شهری که روزی قومی شجاع را دردل خود جای داده بود . هگمتانه مرکز حکومت ماد و جزء اولین شهر های باستان است . در اینجا وسعت خاطره های مردم به اندازه پهنه  تاریخ می شود اما خاطره هایی که اروزه تنها در کتب قدیمی یافت می شود نه در سطح شهر . دیگر در ابتدای شهر خبری از آن دیوار ها نیست که حیات و ممات قومی بس بزرگ روزی بدان متصل بود. دیوار هایی که روزی مردمان شهر را از خطر لشکریان بیشمار نجات می داد . بشر جدید هر مانعی را برای رسیدن به خواسته هایش از سر راه خود برداشته است . همدان امروز تنها نشان هایی چند از آن هگمتانه را یدک می کشد . شهری که روزی چشم امتی بدان بود امروزه حتی در این انفجار اطلاعات هم به دست فراموشی سپرده شده است . مردم نیز دیگر آن شور سابق را ندارند و تنها دلیل بودنشان سیر کردن شکم مسافران در حال گذر است و تو شک نکن که اگر این جاده هم نبود امروز از این شهر چندصد هزار نفری چیزی جز دهی در دل خاطره ها نمی یافتی. همدان با هوای سردش همه را غافل گیر می کند . چند کیلومتری که از همدان دور می شوید همه چیز دگرگون می شود . هوا دیگر سرد نیست و دیگر ارتفاعی وجود ندارد . تا چشم کار می کند دشت های لم یزرعی است که با بوته خار های خشکیده پوشانیده شده است . دیگر خبری از درخت و کشاورزی نیست . مرتفع ترین چیزی که آن جا می روید تیر های برق است و بس . انگار که اثرات تهران به آنجا هم رسیده .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری