انقلاب را زاغه نشینان انجام دادند و زاغه نشینان هم پای آن می مانند

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

جمعیت،کم یا زیاد

با ابلاغ سیاست های جمعیتی از سوی مقام معظم رهبری در سال 93 مبنی بر رشد جمعیت این سوال در اذهان عموم ایجاد شد که چرا در حالی که کشور با سیل انبوه بیکاری و کمبود امکانات آموزشی و بهداشتی در بسیاری از مناطق روبه رو است باید در صدد افزایش جمعیت بر آمد . برای پاسخ به این سوال ابتدا باید برسی ای را در باره ی سیر تحول جمعیت ایران داشت . جمعیت ایران در طی سال های 1355 تا 1365 از جهش قابل توجهی برخوردار بود تا جایی که به رقم بی سایقه 3/91 رسید . این افزایش جمعیت بیشتر مربوط به مناطق شهری ایران بود که به علت افزایش امکانات بهداشتی و کاهش مرگ و میر نوزادان و سیاست های افزایشی دولت صورت گرفت . ام به دنبال نگرانی ها در این مورد دولت به رو به سیاست های کاهش جمعیتی آورد به گونه ای که رشد جمعیت ایران در بین سال های 1375 تا 1370 به 2/43 رسید که نرخ کاهش در بین کشور های جهان یک رکورد قابل ملاحضه محسوب می شد . کشور روند کاهشی خود را ادامه می دهد تا این که در سال 1390 نرخ رشد جمعیت به 3/1 میرسد و این موضوع زنگ خطری را برای آینده کشور به صدا در آورد چه را که با فرض خوش بینانه و ثبات این رقم ترکیب جمعیتی کشور به سمت پیر شدن خواهد رفت تا حدی که به ازای هر 10 خانوار 7 جوان در معرض ازدواج و 7 سالمند خواهیم داشت . این جا زنگ خطری برای کشور به صدا در آورد به گونه ای که مقام معظم رهبری در سفری که به خراسان شمالی داشتند با غلت اعلام کردن سیاست های قبلی خواستار افزایش جمعیت شدند . ایشان در نامه ای که برای همایش ملی تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامع ه ارسال کردند به موضوع پیری جمعیت و توانایی کشور برای جمعیت بیشتر اشاره کردند . ایشان در سوم مرداد ماه جاری در دیدار کارگزاران نظام باز این موضوع را پیش کشیدند و این بار مسئله جمعیت 150 و 200 میلیون نفری را مطرح کردند . حال این سئال پیش می آید که آیا کشور توان تحمل این جمعیت رادارد . در این مورد باید این مطلب را یاد آوری کرد که مشکل کشور ما نبود امکانات و منابع نیست بلکه عدم توضیع مناسب آن است در ضمن نباید اکتشافات جدید و پیشرفت علم را که موجب افزایش توانایی کشور است را فراموش کرد . نکته ی آخر در این مورد نقش سازمان ملل متحد در سیاست های کاهش جمعیتی ایران است . این سازمان در این زمینه به دو کشور ایران و هند بیشترین کمک ها را کرده که این خود جای تعملی دارد که چرا سازمان مللی که بیشتر بودجه ی خود را از آمریکا در یافت می کند بودجه های فراوانی را در این زمینه در اختیار ایران قرار می دهد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

مناجات با امام زمان


این روز ها همه چیز دست به دست هم داده تا ما را جدا کند و انگار که گرد 1400 ساله زمان بر روی این رابطه نشسته . آقا ببخشی بگذار به پای فراموشیم یادم رفت ابتدا سلام کنم . سلام آقا ، سلام امام خوبی ها . امیدوارم که در بین این همه فاصله صدایم را بشنوی نه اینطور نه امیدوارم که در بین این همه هیاهو جوابت را بشنوم . در میان این شهر هوا الوده است به هوای تو نیاز دارم  ای پسر طاها و یاسین. سید من تا کی در بین رویاهای بی انتهای خود به دنبال غول دهشتناک مادیت بدوم ،مهدی جان روا مدار بنده ات را این چنین . مولایم تا کی به تمنای وصال تو یگانه در میان مجلس روضه ناله زنم وهمچون شمع آب شوم . یا ابا صالح این جان خسته به لب آمد از فراغ پس چرا نمی شود که گوشه ی چشمی به ما کنی . رهبر و راهبر  من پس کی شود که مرا از میان ظلمت به نور بری ، پس کی شود که مارا از پینه ی تعلقات دنیا از این کثرت عالم به وحدت خود بری . کوتاه کن ای قلم حرف عشق که در قلم و دفتر نگنجد پس هر چه سخن کوتاه تر بهتر . آجرکم الله یا صاحب الزمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

ایستگاه حدیث

امام صادق (ع) فرمودند : اصول کفر سه چیز است : حرص،تکبر ،حسد

جهاد با نفس باب خصلت های حرام

امام صادق (ع) فرمودند : هرکه به دنبال ریاست باشد هلاک می شود

جهاد با نفس باب ریاست طلبی

رسول خدا (ص) فرمودند : غضب ایمان را فاصد می کند همان گونه که سرکه عسل را    جهاد با نفس  باب فرو خوردن خشم

امام صادق (ع) فرمودند : تکبر این است که مردم را سبک شمرده و حق را بیهوده شماری   جهاد با نفس باب گردن فرازی و تکبر

رسول خدا (ص) فرمودند : توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناه نکرده باشد

جهاد با نفس باب توبه نصوح

امام علی (ع) فرمودند : نمی شود که خداوند در سپاس گذاری را بر بند بگشاید ام در افزونی را به رویش ببندد  نحج البلاغه حکمت427

امام علی (ع) فرمودند : هرکس نفسش کریم و بزرگوار شد شهوات نزد او خوار می گردد   نهج البلاغه حکمت 441

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

وظیفه محوری

وظیفه محوری یا علاقه محوری . این سوال بزرگی است که مدتی ذهنم را مشغول خود ساخته است که ایا ما باید بر اساس آنچه دوست داریم اقدام کنیم و یا آنچه وظیفه داریم و یا نه سوال مهم تر این است که وقتی این دو باهم در یک جهت نبودند باید کدام یک را گزینش کنیم ؟ هرگاه که وارد دفتر بسیج می شوم با این صحنه مواجه هستم که عده ای زیر بار مسئولیت کمر خم کرده و عده ای بیکار در گوشه ای در حال استراحت هستند. اما مشکل بزرگ تر این است که هر گاه از انها بپرسی چرا کمک نمی کنی با جواب هایی همچون این که علاقه ندارم , کار دارم , کلاس دارم ویا این که بچه ها هستند مواجه می شوی . اگر کار ها در هر نظام و سیستم بر اساس علاقه باشد نه نیاز پس نظام به سوی نا کارایی پیش می رود چرا که هرگز نیاز های یک سیستم با تمامی علاقه های ما سازگار نیست پس نتیجه می گیریم کارها در هر سیستمی بر اساس نیاز شکل می گیرد و این جاست که پای وظیه محوری به میان می اید یعنی همان چیزی که تمام شهیدان را ازاول تا به اخر به وادی شهادت کشاند , یعنی همان چیزی که نبودش سال هاست باعث ضعف نظام مقدس جمهوری اسلامی شده ,. زمانی که به علت نبود نیروی کار کار ها روی زمین مانده و دشمن از این موضوع در حال سوء استفاده می باشد ما که دعوی این که ما انقلابی هستیم گوش فلک را کر می کند به علت نبود علاقه از انجام وظیفه کناره گیری می کنیم . اما این فقط تمام مشکل نیست که انقلاب را رنج میدهد بلکه مشکل دیگر این دسته از انسان ها است که وقتی ضربه ای از جانب دشمن می خورن فریادشان بلند است که پس شما تا به حال چه کرده اید که شرایط این گونه شده , مثالش هم زیاد است که برای نمونه وقتی چشم هایشان به خانم بد حجابی می خورد سریع ابراز ناراحتی کرد و انقلاب را متهم میکنند اما غافل از این که اگر چند بار به علت های گوناگون وظیفه فراموش شده ی خود را یعنی امر به معروف را فراموش نمی کردند شرایط این گونه نبود . این مشکل را بیش از همه جا می توان در بسیج ما مشاهده کرد که از بیشتر افراد در آن نقش سیاهی لشکر را دارا می باشند . ایا این افراد وظیفه ی خود را درک کرده اند و اگر درک کرده اند ان را انجام داده اند که با خیال راحت نشسته اند . امید وارم که همگی این وظیفه را درک کرده باشند و برای انجام ان اقدام کرده باشند چرا که همگی روزی برای جایی که ایستاده اند باید جواب پس بدهند .

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

محرم

وقتی که رسیدم هوا سرد بود و شبنم های زیبا بر روی چمن کنار جاده در حال درخشیدن بود . وقتی به آسمان نگاه کردم فهمیدم که ابر های سیاه  هم  پا به پای من آمده اند ، البته چند سالی می شود که شرایط این گونه است . با شروع  محرم هوا هم بارانی می شود و ابر ها دوشادوش انسان ها بر این مصیبت بزرگ می گریند . چشم ها را که می گردانید می بینید که شهر هم رخت سیاه بر تن کرده و هیئت ها در همه جا سر بر افراشته بودند تا بار دیگر حماسه ای به یاد ماندنی از وفاداری بیافرینند . خورشید آهسته آهسته داشت جای خود را به ماه می داد ولی ماه که به سختی خورشید را پس زده بود حالا در لا به لای ابر های خم انگیز پنهان می شد . با جمعی از دوستان از زیر باران به حسینیه ای پناه بردیم تا در زیر پرچم امام حسین به ذکر مصیبت بپردازیم . مراسم خیلی شلوغ بود و مردم از همه جا خود را به حسینیه رسانده بودند . اگر از پخش موسیقی که در بین مجلس انجام شد بگذریم همه چیز خوب بود . با هر ناله ی روضه خوان آسمان هم برای ابراز ناراحتی ناله ای می کرد . از حسینیه که بیرون آمدیم با خیابان های خلوت شهر مواجه شدیم ، انگار که مردم همه در دل تاریک شب گم شده بودند .                 

           


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

طاق بستان

نگین سبز و دل انگیزیست در میان شهر شلوغ ما ، طاق بسطان را میگویم . مردمان شهر ما انسی عجیب با این مکان دارند. طاق بستان امیزه ای از کوه های سر به فلک کشیده و درختان کهن سال و همچنین رود خانه ای پاک که با در هم امیخته شدن با کتیبه های کهن بشر روح بیننده را پرواز میدهد . در هر جا صدای پرندگان تنین انداز است حتی در نوک کوه های سر به فلک برافراشته . مردم شهر من با این مکان خاطره های زیادی دارند از مقبره امام زاده ابراهیم طاق بستان تا چشمه و شهر بازی متروک انجا که محل تجمع پیرمرد هایی است که سنین کودکی خود را با انجا به یاد می اورند . در ضلع غربی مجموعه روز جمعه بازار تشکیل میشود و مردان قدیمی با معرکه گرفتن ها اسباب سرگرمی جوانان را فراهم می کنند . البته ماگاهی هم در ایام محرم تعزیه هم ان جا داریم . طاق بستان در روز های جمعه حال و هوای دیگری دارد ، مردم از تمام نقاط شهر حتی از شهر های اطراف هم برای تفریح به انجا می ایند و خلوت ان جا را می شکنند . اگر از زمین خاری های اطراف انجا و معزل قهوه خانه ها چشم بپوشیم ( همه چی آرومه ، ما چه قدر خوشبختیم )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

نمایشگاه مطبوعات

با جمعی از دوستان امروز برای بازدید از نمایشگاه مطبوعات راهی مصلای تهران شدیم تا از نزدیک با دستاوردهای مطبوعات کشور آشنا شویم . تمام بلندگو ها در ابتدای ورود ما ورود آقای پورمحمدی وزیر دادگستری را اعلام می کردند که این امر فضای نمایشگاه را تحت تاثیر قرار داده بود . نمایشگاه مملو بود از جمعیت بازدید کننده که راهرو های آن را به دنبال هدف خود طی می کردند . همه ی مطبوعات ، خبرگزاری ها و مجله ها  مجموعه ی اثار خود را به نمایشگاه آورده بودند و البته در بعضی از غرفه ها مصاحبه ها و یا مناظراتی با شخصیت های علمی و سیاسی در حضور مردم برقرار بود که این موضوع فضای نمایشگاه را داغ  می کرد و البته حضور ضعیف مجلات دانشگاهی و راهرو های خلوت آنها جای بسی تعمل دارد . این نمایشگاه تجربه ی بسیار خوبی بود برای من  که  اولین بار به این چنین فضا هایی می رفتم . دیدن این همه مطبوعات و مجلات در یک مکان برای دانشجویان رشته ی روزنامه نگاری حاوی اطلاعت بسیار ارزشمندی است چه راکه دور نمای نسبتا خوبی از رسانه ها در اختیار آن ها قرار می دهد . اگر از قیمت بالای محصولات عرضه شده  بگذریم نمایشگاه مطوبوعات مورد پسند بیشتر مردم واقع شده بود 


                                                       

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

آموزش تکمیلی بسیج

                                                 

پس از گذراندن کلاس های فشرده امروز عازم پادگان بودیم تا تئوری هایی را که در سر کلاس آموخته بودیم به مرحله ی اجرا در آوریم . هوا آفتابی بود اما باد سردی صورت ما را به آرامی نوازش می داد. اتوبوس ها پس از چند ساعت تاخیر حرکت کردند و ما را به پادگان راه کربلا رساندند . به محض ورود ،مارا دسته بندی کردند وهر دسته را به یک سوله فرستادند تا کمی استراحت کنیم . ساختمان سوله خیلی قدیمی بود و ما را یاد خرابه ها می انداخت . پس از چند ساعت یکی از افسران آمد و برنامه سین را اعلام کرد که طبق برنامه امشب استراحت داشتیم و آموزش از فردا شروع می شد . فردای آن روز بچه ها با صدای اذان بیدار شدند و برای خواندن نماز راهی حسینیه شدند و پس از خواندن نماز و صرف صبحانه  در میدان صبحگاه به چند گروه تقسیم شدند و هر گروه به آموزش های لازم پرداخت ، یک گروه به باز و بست اسلحه و دیگری به رزم انفرادی و برنامه ها تا شب ادامه پیدا کرد . با فرا رسیدن شب برای استراحت به سوله برگشتیم ، بچه ها خیلی شلوغ بودند اما به علت خستگی  به سرعت خوابیدند .با اغاز روز مجدد به تمرینات ادامه دادیم تا این که به ما خبر رسید که یک بازرس آمده  تا کیفیت دوره را ارز یابی کند . بازرس پس از این که از چند تا بچه ها امتحان  گرفت اعلام کرد که به هیچ وجه از دوره راضی نیست و قصد لغو آن را دارد . با کلی اسرار قرار بر این شد که ما یک رزمایش انجام دهیم تا اگر مورد قبول واقع شود بازرس دوره را تایید کند . با غروب خورشید برای انجام رزمایش از پادگان خارج شدیم و پس از مدت طولانی پیاده روی به دره ای رسیدیم که قرار بود عملیات آنجا صورت پذیرد . به محض ورود بچه ها را مسلح کرده و به چهار گروه تقسیم کردند . گروه من ماموریت داشت تا از جبحه ی شرقی وارد عمل شود . هوا سرد بود و تاریک و سکوت همه جا را گرفته بود اما بچه ها با روحیه ی آتشین خود دره را گرم کرده بودند . به سختی خود را به دامنه ی کوه شرقی رسانده و در سکوت در حالی که ازبچه ها صدایی درنمی آمد در موضع مورد نظر قرار گرفتیم .هدف ما در بالای تپه ای بود که در مقابل ما در حال خود نمایی بود . همگی منتظر اعلام رمز بودند تا این که بالاخره انتظار فرا رسید و بچه ها با اعلام رمز به سرعت به سمت تپه دویدند ام متاسفانه پشت به دشمن فرضی بر روی تپه دراز کشیدیم . فضای خنده داری بود ،پس از آن همه زحمت و خستگی نتیجه این گونه شده بود ، البته ما خوش شانس بودیم چه را که دشمنی وجود نداشت . پس از اتمام مانور همگی در حالی که به شدت خسته بودیم در یک جا تجمع کردیم تا به سخنرانی اقای بازرس گوش دهیم . یک جمله زیبا و قابل تعمل که تمام خستگی مرا از بین برد و اندکی ازرشادت های شهدا را به رخ ما کشید : شما تنها یک شب اینجا بودید و اینقدر خسته شده اید ؛ بسیجیان در آن زمان هشت سال در چنین جاهایی بودند




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

مانور الی بیت المقدس

برای اولین بار بود که در چنین شرایطی قرار گرفته بودم ، تاریکی همه جا را فرا گرفته بود . من تنها بودم که در بین چادر ها آهسته ، آهسته قدم می زدم و نگهبانی میدادم . اسلحه خالی بر دوشم سنگینی می کرد و سردی هوا توانم را گفته بود . شب قبی از عملیات الی بیت المقدس خیلی سخت بود . صدای زوزه ی گرگ ها در بیابان تن از سرما لرزیده مرا بیش تر میلرزاند . چادر ها هیچ حفاضی نداشت و امکان حمله ی گرگ ها بود . زمین از بارش روز خیس شده بود وپوتین های در گل ها فرو می رفت و این هم مانع راه رفتن بود و هم سرما را بیشتر می کرد و من تازه داشتم کمی از سختی های بچه های جنگ را می فهمیدم . به افق که نگاه کردم متوجه شدم که خورشید کم کم در حال خود نمایی است و این نوید عملیات را می داد . با طلوع آفتاب بچه ها برای عملیات آماده می شدند . ابتدا ما را به صف کردند و سپس به دو گروه تقسیم شدیم که یک دسته وظیفه داشتند از رو به رو با دشمن درگیر شوند و یک گروه وظیفه داشتند از بالای کوه به پشت دشمن بروند و آن ها را محاصره کنند . من با گروهی همراه شدم که وظیفه محاصره را داشت پس همگی راهی شده و از بالای کوه در زیر آتش دشمن به مقصد رسیدیم و پس از چندی مبارزه موفق به شکست دشمن شدیم 


                                                   

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

مراسم چای به سبک بسیج

طبق وعده امروز  داخل حیاط دانشکده در ساعت 12:30 می خواستیم چای بدیم اما نزدیک ساعت 12 شده بود که فهمیدیم از آب جوش خبری نیست تنها بسیج بود و یه فلاکس خالی . به سرعت با بچه ها رفتیم غذا خوری و هر جوری بود موفق شدیم آب جوش رو تهیه کنیم اما دیر شده بود و ساعت 12:30 بود . با خوش حالی تمام هرچه سریع تر آب جوش رو آوردیم دفتر تا چای رو درست کنیم اما هر چه گشتیم به چای دست پیدا نکردیم انگار که آب شده بود و رفته بود تو دل زمین . پس از برسی هایلازم  فهمیدیم که بله آب نشده بلکه دم شده و در حلقوم بچه ها فرو رفته . زمان همینطور داشت میگذشت وما همینطور سرگردان و حیران در اشتیاق چای محبوب  به سر می بردیم که ناگهان یکی از رفقا با یک مشت چای کیسه ای از راه رسید پس ما هم معتل نکرده و چای رو درست کردیم و به داخل حیاط بردیم و بچه ها هم به چای فرصت نداده و سریعا آن رادرچاه بی انتهای معده خود فرو برده و مراسم چای به نام امام  حسین و به کام ما با خوبی و زیبایی تمام  شد .  


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری