انقلاب را زاغه نشینان انجام دادند و زاغه نشینان هم پای آن می مانند

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

وقف


                        

سنتی است بس پسندیده که در آن جوانمردان میگذرند،ازخودشان،ازمالشان،ازخانوادشان و خلاصه از هرچیزی که لازم باشد . لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ . آیه زیبایی است آیه 90 سوره آل عمران اگر همچون باقی آیات فثط برای کسب  ثواب و با دیدی تاجرگونه خوانده نشود . مضمون آیه این چنین است که می گوید:به رستگاری نمی رسید مگر بدین وسیله که از چیزی که دوست دارید انفاق کنید . شرح و تفسیر این آیه را می شود کاملا در کربلا مشاهده کرد . حتما تا کنون به احادیثی با این مضمون برخورد کرده اید که : ما اهل بیت همه کشتی نجاتیم ولی کشتی حسین بزرگتر ..... . به نظر شما دلیل این امر چیست ؟ آیا این رستگاری عظیم  با چیزی جز انفاق به دست آمده است؟ حضرت ابا عبدالله (علیه سلام)  برای رسیدن به این فلاح و رستگاری از همه چیز خود گذشت . ایشان جان،مال و آبروی خیش و تمام اطرافیان خود را انفاق کرد یعنی هر چیزی را که دوست می داشت پس به همین دلیل است که پرچمش از همه بالاتر و نورش پرفروغتر است.تقدیر برای حضرت این آزمایش را می خواست ، آزمایشی با این همه سختی، و چه خوش گفت شهریار سرزمین ادب :         بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب   ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

تقدیر این چنین می خواست که امام حتی خوانواده  خود را وقف کند . در طول تاریخ افراد بسیاری بودند که قصمتی از وجود خود را وقف خدا کرده اند ، تمامی ادیان و مکاتب الهی و انقلاب های دینی همراه بوده است با وقف گوهره  وجودی انسان کامل آن عصر ویا اولوالالباب.نمونه ی آخر این وقف وجودی عظیم حضرت روح الله بود که تمام وجود خود را حتی آبروی خود را در راه حق تعالی داد. انفاق صرفا مادی نیست و مخصوصا مالی نیست بلکه انفاق جلوه های گوناگونی دارد . یکی از بهترین نمونه های عصر خودمان شهدا هستند که گران مایه ترین دارایی خود را در سبد اخلاص گذاشتند و فدای محبوب کردند. رهبر ما در این زمینه یک جمله زیبا دارد :بسیجی یعنی علی که تمام وجودش وقف اسلام بود ، یعنی این که زهرایش وقف اسلام بود ،  یعنی که فرزندانش،اموالش،اوقاتش،دارائیش و بالاخره همه جوره همه چیز خود را وقف اسلام کرده بود. الگوی بسیجی اکنون باید این باشد اما نگاه کنید به اطراف ، اشخاصی را می بینید که حتی لختی از وقت خود را هم اکنون در راه خدا وقف نمی کنند و نکته جالب توجه تر این است که انتظار (رستگاری) دارند. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

جانستان کابلستان

جانستان کابلستان روایت زیبایی است از سفر رضا امیر خانی به افغانستان. کتاب مشتمل بر نه فصل که فصل اول به شرح سعود نویسنده به قله ی دماوند است اما هشت فصل دیگر هر کدام قسمتی از سفرنامه ی آقای امیر خانی را به افغانستان تشکیل می دهد. کتاب مجموعه ای است از اتفاقات هیجان انگیز و جذاب که دور نمای تقریبا جامعی را از وضعیت فرهنگی،سیاسی و اقتصادی شهر های افغانستان در اختیار خواننده قرار می دهد. از نکات مثبت کتاب تلفیق مطالب با عکس های مرتبط است که این امر به ایجاد تصویر کاملی از موضوع در ذهن مخاطب بسیار کمک می کند . کتاب سرشار است از توصیفات طبیعی که گاهی نیز با درون مایه طنز خود خواننده را به خواندن ادامه ی مطلب تشویق می کند از دیگر نقاط قوت کتاب به کار بردن اصطلاحات عامیانه  مردم افغان جهت آشنایی بیشتر مخاطب با زبان این مردم و برسی معضلات اجتماعی و دادن راهکار برای حل آنهاست . شیوه  نگارش کتاب از لحاظ دستوری بسیار متفاوت با دستور زبان رایج است اما از این نکته با توجه به جمله ی ابتدایی شخص نویسنده می شود گذشت :رسم الخط این کتاب منطبق با دیدگاه مولف است.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

حسن عباسی+دانشگاه علامه=.....

16 آذر امسال برای دانشگاه علامه از حساسیت خاصی برخوردار بود . دکتر حسن عباسی در بزرگ ترین دانشگاه علوم انسانی غربی باید می آمد و بر علیه این علوم سخنرانی می کرد و این یعنی تنش ، یعنی درگیری پس نباید انتظار داشت که مراسمی بدون جدل داشت . پس از لحظه شماری های بچه ها بالاخره 16 آذر دانشگاه هم رسید ، دانشکده علوم اجتماعی از شلوغ ترین روزهای خود راسپری می کرد ، حضور گسترده حراست بدجور فضا را در پیش چشم بچه ها امنیتی کرده بود . استاد قرار بود که ساعت 12.30 بیاد اما از آنجا که یکی از ارکان شهرت بدقولی است  با یک ساعت تاخیر وارد شد. با تلاوت قرآن و سرود ملی جلسه شکل رسمی خود را گرفت . با دعوت مجری دکتر عباسی به انتظارها پایان داد و در پس میکروفن قرار گرفت و هر چه فریاد داشت بر سر همه از سیاسی گرفته تا علمی زد . حضار  نسبت به بحث ابراز علاقه می کردند تا این که نوبت به پرسش و پاسخ رسید که این خود شروع قصه ی رزمی و حماسی جدید بود . ابتدا نفر اول ادعا کرد که دکتر به اساتید توهین کرده است اما عباسی با این فریاد که من موضوعی را مطرح کردم و به اساتیدت بگو بیایند جواب بدهند ندای حل من مبارز سر داد . با ورود نفر دوم بحث سیاسی شد و این هیجان جلسه را به اوج رساند و دکتر عباسی با گفتن این موضوع که یکی دیگه لباسشو میپوشه من باید با عینک ریبون و تیشرت تبلیغ دینش رو بکنم با زبان کنایه ای خیلی ها را زیر سوال برد . جلسه رو به اتمام بود و وقت رو به پایان ،در نتیجه استاد سخنرانی را تمام کرد و آماده بیرون رفتن شد که در دم در با انبوه جمعیت که هر کس با قصدی گرد او جمع شده بود مواجه شد . وضعیت خطر ناکی بود ، عده ای که بقول عباسی دردشان آمده بود غضبناک دم در بودند اما قضیه با هوشیاری دوستان حل شد و دکتر حسن عباسی باسلامت کامل از این هفت خان سخت عبور کرد . 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

امام زاده صالح


              

ایستگاه تجریش ،مسافرین محترم ایستگاه پایانی می باشد لطفا از قطار پیاده شوید. با این جمله که از بلندگوهای قطار شنیده شد از خواب بیدار شدم . به خیابان که پا گذاشتم هوا بارانی بود و مردم از ترس خیس شدن در زیر سایبان مغازه ها جمع شده بودند . صدای آرامی به گوش می رسید ، صدا مرا به خود می خواند پس بیشتر توجه کردم : حی علی الصلاة،حی علی الفلاح . صدای اذان بود که از گلدسته های حرم امامزاده صالح به گوش می رسید . دل به دریا زدم و وارد باران شدم تا این که خود را سریع  به حرم رساندم . گنبدی زیبا با دو مناره سر به فلک کشیده که صدای اذانشان تمام تجریش را پر کرده بود . مومنین در حال خواندن نماز اول بودند که رسیدم . جمعیت تا در درب ورودی حرم آمده بود و عده ای آنجا در حال فتوا دادن بودند که آیا دم در وصل است یا خیر . به صحبت ها اعتنایی نکردم و در داخل حرم به سختی جایی برای خود پیدا کردم . پس از اتمام نماز ابتدا کمی صبر کردم تا جمعیت حاضر خلوت شود و بعد برای زیارت به سمت مرقد مطهر رفتم . حرم با پارچه های مشکی عزای حسین مزین شده بود و چراغ های سبز داخل حرم احساسات هر انسانی را جریحه دار می کرد . با احترام سلام دادم و بعد جایی در بالای سر قبر نشستم و باب دردودل را گشودم: سلام آقا چه خبر ، ببخشی که دیر آمدم و بیشتر ببخشی که با روی سیاه آمدم .....  خلاصه پس از این که آتش درونم را با دست خدایی حضرتش خاموش کردم از حرم بیرون آمدم . باران بند آمده بود اما زمین هنوز خیس بود . همینطور که در خیابان قدم می زدم متوجه شدم که پایم خیس شده . بله کفش هایم از بس هرزه گردی کرده بودم نیاز به چند بخیه پیدا کرده بود اما در مسیر رفت از بس عجله کردم متوجهش نشدم . دوباره به مترو رفتم تا مسیر آمده را برگردم : با سلام ، مسافرین محترم ایستگاه آغازین تجریش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

الرفیق ثم طریق



رفیق خوب تو این دوره زمونه کم پیدا میشه به خاطر همین میگن اگر پیداش کردی دیگه تا آخر عمر ولش نکن . از بخت خوب ما خدا چندتا نمونه  آزمایش شده  انقلابیشو نسیب ما کرده . یکی از اون ها اکبر ، بچه  باسواد و با هوشیه ،اما از بد روزگار این قدر منو دوست داره که به محض دیدن من هرچی از دهنش میاد بارم میکنه البته این فقط مختص من نیست و دامنه ی فعالیتش خیلی گسترده تره . اسم اون یکی دیگه هستش حسین و تا دلد بخوات دوسش دارم . بچه ی پر کار و خستگی ناپذیریه که تا می بینمش دلم می خواد برای تبرک بغلش کنم .اسم رفیق دیگرم سجاد ، از اون بچه های کله خراب ،انقلابی، حماسی و گنده گو در ضمن ما با هم داخل یک اتاق هستیم . در مورد بقیه هم اتاقی هام ترجیح میدم چیزی نگم چه را که باعث تشنج شدید میشه . از جمله رفقای با مرامه دیگم می تونم به قادر اشاره کنم که با اون لحجه  خوشگل ترکیش خودشو تو قلبت جا میکنه .امیدوارم که خدا نسیب شما هم کنه
      



۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

امام زاده و شهر

                                                                                                                                                                                                                             

از دور که نگاهه می کردی گنبد سبز کوچکی توجهت را جلب می کرد.جلو تر که می رفتی متوجه حضور امام زاده ای در دامنه ی کوه می شدی  . گنبد کوچک اما با صفای امام زاده در لابه لای درختان سر به فلک  کشیده ی دامنه ی البرز زیبایی خاصی داشت . مردم از همه جا به امام زاده می آمدند تا در میان این همه هیاهوی شهر لحظه ای طعم آرامش را بچشند . آنجا خیلی کوچک بود اما در داخل خود شخص بزرگ و بزرگواری را جا داده بود . پا که داخل حیاط می گذاشتی زریح کوچکی که در مقابلت بود دلربایی می کرد . مکان محقر امام زاده معنویت خاصی داشت تا این که تصمیم گرفته شد که برای امام زاده بنای بزرگی بسازند . شروع مشکلات دقیقا از همین جا بود . با تخریب آن گنبد کوچک شروع به ساختن مکانی بزرگ کردند اما پس چند روز دست از کار کشیدند و امام زاده را همانطور خراب رها کردند . با پیگیری های پیاپی فهمیدیم که پرونده ساخت امام زاده در گیرودار جهانی کرئن طاق بستان به علت ارتفاع زیاد گنبدش مجوز نگرفته و این چندین ماه است که هرکس برای زیارت می رود بادر بسته و ساختمان خراب مواجه می شود . و اینجاست که پی میبریم به حرف های مردم که زیر لب می گفتند ما همین ساختمان کوچک را ترجیح می دهیم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری