انقلاب را زاغه نشینان انجام دادند و زاغه نشینان هم پای آن می مانند

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

رویارویی علمای شیعه با چهره مسیحی غرب

موضع گیری عالمان دربرابر چهره کلامی-مسیحی غرب

تاریخ چند قرن گذشته کشور ما صحنه درگیری عنصر مذهب به رهبری روحانیت و عنصر غرب در جبهه‌های مختلف است. یکی از صحنه‌های درگیری تشکیل دهنده هویت جامعه امروز ایران، عرصه کلام و مباحث اعتقادی است. این درگیری‌ها را می توان در در عصر پیش از رنسانس و پس از رنسانس مشاهده کرد. دینی بودن دو جامعه غربی و شرقی پیش از رنسانس نوعی بینونیت و تمایز دینی میان آن دو را دربر داشت که غالبا در صورت نزاع جلوه گر می شد. پس از رنسانس و شکل گیری هویت انسان غربی حول محور مکاتبی غیر از دین باز هم شاهد این هستیم که صحنه درگیری دینی از میان نمی رود بلکه این بار مسیحیت  به عنوان ابزاری در دست غرب جدید برای تضعیف جامعه اسلامی می شود.اولین مواجهه علمای شیعه با غرب به ظهور چهره مسیحیت آن توسط حضور روحانیون مسیحی در ایران باز می گردد. آغاز این نفوذ متعلق به عصر صفویه و تبدیل شدن اروپا به شریک سیاسی ایران برای مقابله با عثمانی است.با تأمل در تاریخ حضور مبلغان مسیحی در ایران به خصوص در عصر قاجاریه می توان به این نتیجه رسید که به جز عده معدودی غالبا از جاسوس‌های کارکشته و کارآزموده بودند که با نیت جمع آوری اطلاعات و تضعیف روحیه اعتقادی مردم پا به ایران گذاشته اند به همین دلیل می توان روند برنامه‌های آنها را با سیاست‌های استعمار تطبیق داد. برای نمونه همزمان با آغاز سیاست‌های استعماری انگلیس شاهد تأسیس انجمن «انجیل برای بریتانیا در خارج» هستیم که در اصفهان و تهران متمرکز شده و در طول مدت حکومت قاجاریه در ایران نزدیک به 20 هزار انجیل، 64 هزار عهد جدید و قدیم و 17 هزار جلد تورات در کشوری که جمعیت با سواد آن تنها به ده هزار نفر نمی رسید منتشر کرد. اقدام به انتشار انجیل در حجم وسیع تنها یکی از اقدامات آنها بود که در جهت تضعیف اندیشه اسلامی صورت گرفت. مبلغان مسیحی در کنار انجیل اقدام به پخش کتب اعتقادی فراوان، زندگی نامه‌های مبلغان و ... می کردند. نکته قابل توجه درباره این کتاب‌ها این است که علمای شیعی که جز به زبان عربی و فارسی تسلط نداشتند عمدتا مسیحیت را از طریق این کتاب‌ها می شناختند و حال آنکه کشیشان مسیحی در بسیاری از موارد ترجمه‌ها را تحریف شده انجام می دادند و از این طریق راه شناخت صحیح و نقد درست از مسیحیت را به روی علمای اسلامی می بستند. فعالیت‌های پزشکی و تأسیس مدرسه از دیگر فعالیت‌های میسیونر‌های مسیحی بود. تعلیم عقاید مسیحی در کنار سواد آموزی در این مدارس رایج بود. برای نمونه فرخی یزدی در هنگام تحصیل در یکی از این مدارس به دلیل سرودن شعری که به آموزش عقاید مسیحی اعتراض شده بود از مدرسه اخراج شد. اغلب کشیش‌هایی که به کشور‌های اسلامی سفر می کردند از مهارت‌های خاصی برخوردار بودند. برای مثال همه آنها مسلط به چندین زبان، پزشکی و برخی علوم دیگر بودند. اولین واکنش‌های علمای شیعی در برابر این چهره از غرب انتشار جوابیه‌های اعتقادی به کتب آنها است. نوشته‌های سید احمد علوی عاملی از بزرگان فلسفه در عصر صفویه در جواب کتاب «آیینه حق نما» را می توان از نخستین این مقابله‌ها دانست.نمونه ای دیگر از این مقابله‌ها به برگزاری جلسات مختلف مناظره با کشیشان مسیحی باز می گردد. در عصر قاجاریه همین برخورد علمی ادامه داشت به گونه ای که شاهد جواب‌های جدی بزرگانی همچون ملا احمد نراقی و میرزای قمی به شبهات هنری مارتین کشیش سرشناس انگلیسی هستیم.حوزه دینی اصفهان به سبب مرکزیت علمی و سابقه چهار قرنه خود دارای نقش محوری در مقابله با اندیشه‌های کشیشان بود به گونه ای که «سر‌هارفورد جونز» دیپلمات کهنه کار انگلیسی در ایران گفته بود: اگر بخواهیم در دستگاه حاکمه ایران نفوذ کنیم باید مرکز دینی اصفهان را متلاشی کرد. در سال 1320 جمعی از مبلغان مسیحی با سفر به ایران و سکونت در محله جلفا اقدام به مقابله با این حوزه از طریق انتشارکتب احانت آمیز به اسلام و برگزاری جلسات مناظره می کنند. در مقابل به همت آیت الله آقا نجفی و حاج اقا نورالله نجفی انجمن فرهنگی بنام صفاخانه برای پاسخ به شبهات مسیحیت تشکیل می شود. در بخشی از انجمن دعوت خانه ای تشکیل شد برای برگزاری جلسات مناظره که متن مناظرات نوشت شده و در مجله الاسلام انجمن منتشر می شد. از آنجایی که پایین بودن سطح بهداشت و سواد مردم دو عامل برای نفوذ مبلغان مسیحی شده بود، انجمن صفاخانه در مقابل اقدام به تأسیس مدرسه‌های ایتام و شفاخانه کرد همچنین به دستور حاج آقا نورالله حرکت عظیمی در منبر‌ها برای سوق دادن أمور خیریه به سمت ساخت مدرسه و شفاخانه صورت گرفت. نکته قابل توجه در فعالیت‌های کشیشان مسیحی در ایران این است که فعالیت‌ها نه با نیت خالص و به منظور تبلیغ دین بلکه عمدتا به دنبال اهداف سیاسی و استعمار گرایانه بوده است. درباره اینکه چرا آغاز این فعالیت‌ها از عصر صفویه آغاز شد باید گفت که ورود غرب در عصر صفویه به ایران تا حدودی ضروری بود. تحولاتی که در غرب در حوزه فکر و معرفت، سیاست و قدرت افتاده بود، از سویی و تحولاتی که در ایران در خصوص جدا شدن از امپراطوری عثمانی و اراده جدی به استقلال همه عواملی بودند که نوع جدیدی از ارتباط میان غرب و ایران را اقتضا می کرد.در انتها باید اشاره کرد که تجربه حضور و فعالیت چند سده ای مبلغان مسیحی در ایران کمترین توفیق را برای آنها داشت چراکه تعداد کسانی که تحت تأثیر این تبلیغات دین خود را عوض کردند بسیار معدود بودند. علت اصلی این أمر وجود نگاه منفی در میان مردم تحت تأثیر فعالیت‌های روحانیت شیعه و سابقه جدال و برخورد میان دو مذهب بود. تحولات فی مابین عالم اسلامی و مسیحی در طول تاریخ باعث شده بود که حافظه تاریخی مردم نسبت به مسیحیت به صورت منفی شکل بگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری

تکنیک حجب حقیقت

فرهیختگان

بررسی اندیشه های هایدگر از آن جهت که جزء اولین فیلسوفانی است که تکنولوژی را مورد مداقه فلسفی قرار داده هائز اهمیت فراوان است. آنچیزی که اهمیت بررسی اندیشه‌های هایدگر در کشور ما را دو چندان می کند شکل گیری دو جبهه هایدگری و پوپری در برابر هم است. این دعوا که در غرب  ریشه در عقلانیت یهود و معنویت مسیح دارد در ایران به دنبال دست اندازی جبهه روشنفکری با رهبری اشخاصی همچون سروش به اندیشه‌های پوپر برای آن چیزی که اصلاح در روند انقلاب اسلامی می خوانند و در جبهه مقابل استفاده قشری از معتقدین انقلاب در دانشگاه‌ها به آرای هایدگر برای مقابله با آن شکل می گیرد. برای مثال دکتر سید احمد فردید در وصف هایدگر می گوید یگانه متفکری که در مسیر انقلاب اسلامی است، هایدگر است و یا اصغر طاهرزاده در کتاب تمدن زایی شیعی خود درباره هایدگر می گوید که او یک حکیم بود و بعضی مطالب اورا(کتاب زمان) باید در قالب علم حضوری معنا کرد. بنابراین شناخت فسلفه هایدگر اهمیت دو چندانی در کشور ما می یابد. همراهی اندیشه‌های غرب ستیزانه و تکنولوژی ستیزانه هایدگر با استکبار ستیزی انقلاب اسلامی از دیگر عوامل نفوذ تفکر هایدگر از میان سایر اندیشمندان به داخل کشور است. البته خود هایدگر همیشه بر این عقیده بود که هدف من نه ستیز با تکنولوژی بلکه شناخت آن است اما آن چیزی که به عنوان خروجی به معتقدین این تفکر سرایت می کند نوعی نگاه منفی به تکنیک و تکنولوژی است.

هدف اصلی هایدگر در بررسی تکنولوژی نه نفی آن بلکه شناخت عمق و کنه آن است و به همین دلیل نمی شود او را یک فیلسوف ضد تکنولوژی به حساب آورد. برای دستیابی به نظر هایدگر درباره تکنولوژی لازم است ابتدا اندکی به موضوع روش و شناخت شناسی هایدگر بپردازیم . روش هایدگر در برخورد با تکنولوژی روش پدیدار شناسانه است. هوسرل به عنوان بنیان گذار پدیدار شناسی معتقد است شناخت بدون پدیدار شدن عین بر ذهن امکان پذیر نیست و آگاهی در جایی رخ می دهد که عین و ذهن به وحدت برسند. آگاهی یک أمر دو سویه است که از ارتباط کنشگر با جامعه ساخته می شود. از نظر هوسرل ما کنشگران هستیم که عالم را سامان می دهیم. موضوع مهمی که برای هوسرل مطرح است، این است که فراموش می کنیم ما سازنده جهان اجتماعی هستیم به همین دلیل آن را أمری بیرونی و جبری در نظر می گیریم. ما به علت گرفتار شدن به عادت‌ها این وضع را بدیهی می انگاریم. در اینجا هوسرل مفهوم اساسی را مطرح می کند به نام اپوخه. اپوخه کردن به معنای در پرانتز گذاشتن و یا نادیده گرفتن است. هوسرل معتقدد است چنانچه بخواهیم به معرفت حقیقی برسیم باید تمام بدیهیات خود را اپوخه کنیم و بعد در مواجهه با حقیقت، حقیقت خود را به انکشاف ما در می آورد. هوسرل نام این آگاهی‌هایی را که حجاب حقیقت شده است نگرش طبیعی می گذارد و می گوید برای کشف حقیقت راستین باید نگرش طبیعی را اپوخه کرد.از نظر هایدگر غرب جدید با غلبه نگرش تکنیکی خود وجود را اپوخه کرده است.

روش هایدگر در بررسی تکنولوژی این است که همه چیز را در پرانتز قرار داده و صرفا خود تکنولوژی را مورد بررسی قرار می دهد. حقیقت از منظر هایدگر نه به مطابقت تصویر ذهنی بر عین بلکه به انکشاف وجود هستی برای متفکر اطلاق می شود .

هایدگر از جمله اندیشمندانی است که قائل به وجود ذات برای تکنولوژی است. از نظر او ذات تکنولوژی ایجاد انعطاف در انسان است، این تکنیک است که انسان تکنیکی عصر خود را ایجاد می کند. تکنولوژی قدیم محکوم طبیعت بود اما تکنولوژی جدید حاکم بر آن است. هایدگر معتقد است هنگام بررسی تکنولوژی نباید مصادیق آن را بررسی کرد بلکه باید برای شناخت ذات، نقاط مشترک میان آنها را مورد توجه قرار داد.

ذات تکنولوژی از منظر هایدگر امری تکنولوژیک نیست ، خود هایدگر از آن با عنوان گشتل یاد می کند و البته  به نظر او بزرگترین خطر تکنولوژی همان تفکر تکنولوژیک است که  موجب انکشاف تکنولوژیکی یا به عبارت ساده تر دیدن عالم از دریچه تنگ تکنیک می شود . ویژگی گشتل یا تفکر تکنیکی که به نظر هایدگر عامل در حجاب بردن ححقیقت است نگاه تک خطه و طبقه بندی شده به حقیقت است که در آن به دنبال معرفی هستی حتی انسان به عنوان یک منبع ذخیره انرژی به منظور بهره برداری انسان است . مثالی که هایدگر  از این وضعیت ارائه می دهد این است که انسان در گذشته با نگاه کردن به جنگل زیبایی های آن را می دید و امروزه با غلبه بینش تکنیکی کوهی از الوار می بیند. مثال رایج آن در کشور ما این است که در گذشته مردم بر لب جوی می نشستند و گذر عمر می دیدند اما امروزه به فکر تولید انرژی از طریق ساخت سد هستند. در این وضعیت از حقیقت تنها تصویری می ماند که در آن نوعی بازنمایی از حقیقت وجود دارد و نه خود آن. هایدگر آغاز تفکر تکنولوژیک را از افلاطون با جدایی ذهن و عین از هم می داند . مهم ترین تفاوت تکنولوژی جدید و قدیم علم بنیاد بودن آن است . از نظر هایدگر تکنولوژی جدید ذاتا  مقدم بر علم نوین است هرچند زمانا علم جدید موجب ایجاد تکنولوژی شده است .

هایدگر راه برخورد با تکنولوژی مدرن را بازگشت به تفکر معنوی می داند البته نه تفکر مذهبی بلکه تفکر معنوی از همان جنس وجود شناسانه خود او. عللت غلطیدن علم مدرن به دامن تکنیک  از نظر هایدگر  جدا کردن موضوعات از بستر طبیعت و شناخت آنها به صورت آزمایشگاهی و در نتیجه استفاده از روش استقرا است. میل به سودمندی و کنترل عامل دیگری است که هایدگر به عنوان علت وضع پیش آمده بر می شمارد. یکی از مقدمات علم جدید تأکید آن بر تفکر آماری است. در تفکر اعدادی اندیش همه موجودات همچون أمور قابل محاصبه لحاظ می شوند. تفکر اعدادی اندیش قابلیت مصرف گونه دارد به همین دلیل برای همه چیز ظرفیت مصرف شدن را لحاظ می کند. این سبک از نگاه نشان دهنده تفسیر ریاضی گونه از وجود است.

از نظر هایدگر برای آشکار کردن حقیقت جهان باید همه چیز را در خفا برد، این خفا ریشه در عدم دارد که به ظهور موجودات به ما هو موجودات برای دازاین کمک می کند. این نوع نگاه هایدگر به ریشه های پدیدار شناختی آن باز می گردد که معتقد است برای تماشای وجود باید نگرش‌های تکنیکی را اپوخه کرد.

هایدگر انکشاف را به دو قسم دعوت به تعرض و دعوت به شناخت تقسیم می کند. در تعرض، تنظیم و قطعیت دنبال می شود. این نوع انکشاف جلوی نمایش حقیقت را می گیرد و خود حجاب آن می شود. در این نوع از انکشاف تکنیک بر گرده طبیعت می نشیند و آن را در اختیار انسان قرار می دهد. در این نوع از انکشاف موجودات از طریق تفکر آماری شناخته می شوند. نشاندن انسان در جایگاهی مهم تر از قد و اندازه اش مهم ترین اشتباه عصر تکنیک است. در این نگاه انسان ارباب هستی می شود و همه چیز را ساخته خود می انگارد. تفاوت انسان مدرن با انسان قدیم برقراری رابطه تکنیکی با طبیعت است. انسان خود را فراتر از وجود قرار می دهد و طبیعت بالاجبار بدل به تصویر می شود و این نوع نگاه بر خود انسان هم حاکم می شود و سرانجام به انسان هم به عنوان منبع انرژی و سوخت فسیلی نگاه می شود. از نظر هایدگر اسارت یعنی نگاه خنثی به تکنیک داشتن. از نظر هایدگر بزرگترین خطر تکنیک جدید که از خطر بمب‌های اتم هم بیشتر است ایجاد شرایط هستی شناسانه جدید است که مستلزم تغییر دید ما نسبت به هستی است. این تغییر دید موجب در خفا بردن تفکر اصیل از هستی است. از همین رو هایدگر عصر مدرن را عصر غفلط از وجود معرفی می کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عسگری