طبق وعده امروز  داخل حیاط دانشکده در ساعت 12:30 می خواستیم چای بدیم اما نزدیک ساعت 12 شده بود که فهمیدیم از آب جوش خبری نیست تنها بسیج بود و یه فلاکس خالی . به سرعت با بچه ها رفتیم غذا خوری و هر جوری بود موفق شدیم آب جوش رو تهیه کنیم اما دیر شده بود و ساعت 12:30 بود . با خوش حالی تمام هرچه سریع تر آب جوش رو آوردیم دفتر تا چای رو درست کنیم اما هر چه گشتیم به چای دست پیدا نکردیم انگار که آب شده بود و رفته بود تو دل زمین . پس از برسی هایلازم  فهمیدیم که بله آب نشده بلکه دم شده و در حلقوم بچه ها فرو رفته . زمان همینطور داشت میگذشت وما همینطور سرگردان و حیران در اشتیاق چای محبوب  به سر می بردیم که ناگهان یکی از رفقا با یک مشت چای کیسه ای از راه رسید پس ما هم معتل نکرده و چای رو درست کردیم و به داخل حیاط بردیم و بچه ها هم به چای فرصت نداده و سریعا آن رادرچاه بی انتهای معده خود فرو برده و مراسم چای به نام امام  حسین و به کام ما با خوبی و زیبایی تمام  شد .